...
  • نویسنده:

    سیما انصاری


  • آخرین به روز رسانی:1403/06/14

سیر و تحول کالیگرافی از دیرباز تا امروز

هنر خوشنویسی یکی از هنرهای معتبر و معروف در ایران است. هنر فاخر خوشنویسی و تزیینات متعدد آن همواره مورد ستایش ایران شناسان بوده است. اهمیت هنر خوشنویسی در میان هنرهای ایرانی به حدی است که برخی از هنرها بدون خط، تزیینی ناقص به نظر می‌رسند. ایرانیان بیش از هر ملت دیگری از خط‌های گوناگون برای غنی‌سازی و زیباسازی ظروف سفالی، ظروف فلزی و بناهای تاریخی استفاده کرده‌اند. اغلب کتاب‌های خطی ایران، به‌ویژه قرآن کریم و مجموعه‌های شعری چون شاهنامه، حافظ، گلستان، بوستان و خیام به‌خاطر رسم الخط ظریف و لطیف‌شان به عنوان آثار هنری گران‌بها شناخته شده‌اند. این کتاب‌ها از ارزش و اهمیت فوق العاده‌ای برای متخصصان هنر در سراسر جهان برخوردار است.

هنر خوشنویسی در ایران قدمتی طولانی دارد. این تاریخ شامل تقابل نگارش در ایران و سیر تحول آن از دوران باستان تا دوره اسلامی و از این دوره تا امروز است. لوحی به خط «هیروگلیف» (خطی تصویری) که در شمال غربی فلات ایران کشف شده متعلق به دوران پیش از تاریخ است، نشانه‌ای از داشتن نشانه‌ها و روش‌های کتیبه‌ای ساکنان اولیه ایران است. در جستجوهای باستان شناسی تمدن های «سیلک و مارلیک»، ظروف و مهرهای استوانه‌ای حکاکی شده با اولین نوشته‌های ایرانی کشف شده است.

در ایران باستان و در ادوار مختلف تاریخی به زبان‌هایی مانند «ایلامی»، «اوستایی»، «پهلوی» و «فارسی میانه» صحبت میشده است. اعتقاد بر این است که خط ایرانی باستان در حدود 500 تا 600 سال قبل از میلاد برای تهیه کتیبه‌های یادبود برای پادشاهان هخامنشی اختراع شد. این خط‌ها از حروف افقی، عمودی و مورب شکل میخ تشکیل شده و به همین دلیل در فارسی به آن «خط میخ یا خط میخی» می‌گویند.

قرن‌ها بعد خط‌های دیگری مانند «اوستایی و پهلوی» خلق شد. الفبای اوستایی یا «اوستایی» در قرن سوم میلادی برای نوشتن سرودهای زرتشت ایجاد شد. اوستایی زبان منقرض شده هند و ایرانی است که به فارسی باستان و «سانسکریت» مربوط می‌شود. خط اوستایی مربوط به خط‌های مذهبی کتاب مقدس زرتشتیان به نام اوستا بود و خط اوستایی برخلاف خط میخ که بر روی سنگ‌های مسطح حک می‌شد با قلم پر و معمولاً روی صفحات پوست حیوانات نوشته می‌شد. جای تعجب است که این خط شباهت‌هایی با خط‌های عربی مانند «ثلث» و «نسخ» دارد که قرن‌ها بعد اختراع شدند. اما برخلاف این خط‌ها، حروف در اوستایی برای تشکیل یک کلمه به یکدیگر متصل نبودند، بلکه فقط جداگانه در کنار یکدیگر نوشته می‌شدند (مشابه خط لاتین). با این حال از راست به چپ نوشت.

پس از ظهور اسلام در قرن هفتم، ایرانیان الفبای عربی را با زبان فارسی تطبیق دادند و الفبای فارسی معاصر را توسعه دادند. الفبای عربی 28 حرف دارد و ایرانیان چهار حرف دیگر به آن اضافه کردند تا به 32 حرف فارسی (فارسی) موجود برسند. خط کوفی اولین کتیبه‌ای بود که پس از اسلام در ایران برای تزئین ظروف سفالی و فلزی استفاده شد. کهن‌ترین نمونه خط میخی گلدار در لوحی نصب شده در مسجد نایین و متعلق به اواخر قرن سوم اسلامی است. در این لوح ابتدا و انتهای هر حرف با نقاشی‌هایی شبیه برگ درخت خرما مزین شده است.

در دوره اسلامی، هنرمندان ایرانی الفبای عربی را برای تزیین مساجد و بناهای متبرکه، درهای چوبی، ظروف سفالی و فلزی به کار گرفتند. هنر خوشنویسی با تألیف قرآن کریم، شاهنامه و سایر کتب رونق بیشتری یافت و طی قرون بعدی به بالاترین درجه کمال رسید. در دوران صفویان، خوشنویسان فاضل ایرانی، انواع مختلف خط فارسی را ابداع کردند. هزاران لوح، کتاب و دست نوشته‌های جذاب در میان آثار هنری خوشنویسی ایران موجود است.

ایرانیان در هنر صحافی به طریقه‌های مختلف موفقیت زیادی کسب کردند. جلد چرمی این کتاب‌ها با نقوش هندسی و گل‌دار و مناظر گوناگون به زیباترین شکل پر شده بود. «هنر تذهیب» نقش بسزایی در تزیین این روکش‌های چرمی داشته است. برخی از ارزشمندترین کتاب‌های خطی ایران با صحافی چرمی در «موزه متروپولیتن، کتابخانه ملی پاریس، کتابخانه مونیخ» و مجموعه‌های خصوصی نگهداری می‌شوند. خوشنویسی در این کتاب‌ها بیشتر توسط اساتید بزرگ این هنر انجام شده است. نوشتن در همه جای دنیا ابزاری برای درک زمینه‌ها به حساب می‌آید، اما در ایران نویسندگی راه خود را برای تبدیل شدن به یک هنر قابل ارزیابی باز کرده است. اگرچه کارشناسان هنری در سراسر جهان از محتوای خط فارسی اطلاع چندانی ندارند، اما تمایل دارند از آثار خوشنویسی ایرانی برای آراستن کتابخانه‌ها و مجموعه‌های خصوصی خود استفاده کنند. تخصص حاصله در خوشنویسی ایرانی بیانگر زیباترین مفاهیم هنری است.

خوشنویسی در زمره نمادهای هنری، حروف و عناصر تشکیل دهنده کلمه همواره دارای ویژگی‌های زیبایی شناختی غیرقابل انکاری است. سبک‌های خوشنویسی ایرانی از قبیل نسخ، ثلث، رقاع، توقیع،محقق، ریحان، تعلیق، نستعلیق، شکسته نستعلیق، کوفی و ​​خط‌های تزیینی، در میان ملت‌های دیگر مفتخر است. به ویژه هنگامی که آن ها به نورانی آراسته می‌شوند، که به شکل‌های والای آن‌ها برجستگی صد برابری می‌بخشد. به راستی که خوشنویسی ایرانی واقعاً سزاوار چنین تذهیب‌ها و احترامی است. شاهکارهای آن، وقتی قاب می‌شوند و روی دیوارها قرار می‌گیرند، تمام جذابیت‌های نقاشی‌های بزرگ را به همراه دارند و حتی خارجی‌ها را هم تحت تأثیر قرار می‌دهند. از این رو بسیاری از آن‌ها اکنون عاشقانه مشغول جمع آوری اقلام خوشنویسی ایرانی هستند. شاهان و شاهزادگان ایرانی همیشه به قلمزنی علاقه داشته‌اند.« سلطان اویس و سلطان احمد جلایر، ابراهیم میرزا و بایسنقر گورکانی، شاه طهماسب، بهرام میرزا و برادرش، ابراهیم میرزا صفوی، فتحعلی شاه و عباس میرزا، محمدعلی میرزا دولتشاه» و بسیاری از شخصیت‌ها و وزرا و نیز تعدادی شاهزاده خانم‌های قاجار، همگی در خوشنویسان مشهور بوده‌اند.

نستعلیق محبوب‌ترین سبک معاصر در میان خط‌های کلاسیک خوشنویسی فارسی است. به «عروس خط‌های خوشنویسی» معروف است. در واقع، این سبک خوشنویسی بر اساس ساختار محکمی شکل گرفته است که از آن زمان تاکنون تغییر بسیار کمی داشته است. گویی «میرعلی تبریزی» ترکیب بهینه حروف و قواعد گرافیکی را پیدا کرده است، بنابراین در طول هفت قرن گذشته، به‌تازگی تنظیم شده است. نستعلیق زیباترین سبک خوشنویسی فارسی و همچنین از نظر فنی پیچیده‌ترین است. قوانین سختگیرانه‌ای برای شکل گرافیکی حروف و ترکیب حروف، کلمات و ترکیب کل قطعه خوشنویسی به عنوان یک کل دارد. حتی دومین سبک خوشنویسی رایج فارسی یعنی «نستعلیق شکسته» یا «شکسته نستعلیق» به طرز محسوسی از همان قواعد نستعلیق پیروی می‌کند، البته با انعطاف بیشتری. حدود قرن دهم هجری قمری بود که «ابن مقله بیضاوی شیرازی» تحقیقی انجام داد و شش سبک خط عمده را بررسی و آن‌ها را دسته‌بندی کرد. این سبک‌ها «محقق»، «ریحان»، «سلس»، «نسخ»، «رقاع» و «توقیع» بودند. همه این سبک‌های خوشنویسی از 12 اصل اصلی پیروی می‌کردند. بعد از «ابن مقله» استاد خوشنویسی دیگری به نام «حسن فارسی کاتب» با ترکیب «نسخ» و «رقاع» شیوه جدیدی به نام «نعلیق» ابداع کرد. سرانجام در قرن چهاردهم میلادی، «میرعلی هروی تبریزی» دو خط مهم زمان خود یعنی نسخ و تعلیق را با هم ترکیب کرد و جذاب‌ترین سبک خوشنویسی فارسی، «نستعلیق» را خلق کرد.

توجه به این نکته بسیار مهم است که نستعلیق بر خلاف اجداد خود از منحنی‌های طبیعی پیروی می‌کند. به عبارت دیگر، بر خلاف خط‌های عربی که از طرح‌های منطقی/هندسی پیروی می‌کنند، نستعلیق از طبیعت و منحنی‌های طبیعی پیروی می‌کند. شباهت‌های زیادی بین منحنی‌های به کار رفته در نستعلیق و منحنی‌های طبیعی وجود دارد که در اینجا چند نمونه نشان داده شده است. جالب است که شاید قصد اولیه میرعلی یا دیگران این نباشد که حروف را به گونه‌ای بنویسند که مانند منحنی‌های طبیعی به نظر برسند. اما بعداً این شباهت‌ها پیدا شده است. بنابراین نشان می‌دهد که به خاطر روحیه اولیه نستعلیق و گرایش آن به طبیعت است که این چنین صمیمی و زیبا به نظر می‌رسد.

 

استادان ایرانی در طالق عبارت بودند از:

خواجه تاج، عبدالحی، معین الدین، درویش عبدالله، خواجه اختیار و روح الله منشی.

 

و در نستعلیق:

میرعلی هروی، سلطانعلی، میرمحمد باقر، سلطان محمد نور، سلطان محمد خندان، محمد ابریشمی، میر جان، محمد بنه اسحاق، خواجه ابراهیم، ​​محمد قاسم شادی شاه، عبدی، شاه محمود، معزالدین محمد، میر سید احمد، ملک دیلمی، محمدحسین تبریزی، محمد زمان، میرعماد، شاه محمد، باباشاه محمدرضا تبریزی، علیرضا عباسی و محمدصالح.

 

و در شکسته:

مرتضی قلی سلطان، شفیع، میرزا حسن کرمانی، درویش عبدالمجید، میرزا کوچک، میرزا عبدالقاسم و معتمدالدوله نشاط، در کنار صدها نام برجسته دیگر از خوشنویسان گذشته. سیر تحول سبک‌های مختلف قلم‌زنی، تغییرات و تحولات زیبایی‌شناختی خوشنویسی ایرانی، ارزیابی تغییرات اساسی زیبایی‌شناختی، ارزیابی درجات تکامل به‌دست‌آمده و کشف چابکی درخشان ذهن هنرمند ایرانی در بستر تاریخ، نشان می‌دهد که اگرچه زوال‌های معینی بیشتر یا بیشتر است. این زیبایی که در طول تاریخ خوشنویسی کمتر به چشم می خورد، آن را از نابودی باز داشته است.

ذهن یک تماشاگر متوسط ​​ایرانی اساساً با خوشنویسی آشناست، به طوری که اگرچه ممکن است خودش (خود) خوشنویس نباشد، با این حال از سنت قلمزنی به خوبی یاد می‌کند. این «یادآوری» که تأثیر گسترده‌ای از آثار نسل بلافاصله قبل دارد، عموماً با آخرین مبانی تکامل یافته در حال حاضر مطابقت دارد و بنابراین نظر نسبتاً روشنی در مورد زیبایی‌شناسی خوشنویسی دارد.

خوشنویسی ایرانی از این جهت مسیری مشابه نقاشی ایرانی را طی کرده است. به برکت نوآوری‌های حاصل از ذهن خلاق هنرمندان ایرانی، آداب و مکتب‌های گوناگون چنان تأثیرات متمایزی از خود بر جای گذاشته است که در بیشتر موارد، تشخیص اثری که مطابق با آرمان زیبایی هنرمند ایرانی باشد، بسیار آسان و بی‌خطر به نظر می‌رسد. هم در خوشنویسی و هم در هنر، عناصر خارجی اکتسابی به نحو شایسته و کاملاً مطابق با ذائقه ایرانی اصلاح شد و با تمام عناصر و سنت ها و خاطرات ذاتی این ملت تلفیق شد. همه این‌ها یکباره، اما به آرامی، با نظم و انضباط، از پدر به پسر و دست به دست دیگر به دست آمد.

در خوشنویسی، هنرمند ایرانی با ابداع خط نستعلیق سهم بسزایی داشت و آخرین گام تکامل با خلق شکسته نستعلیق برداشته شد. به همین ترتیب در نقاشی، تقریباً در همان زمان که خط نستعلیق متولد شد، اصالت هنری نقاشی ایرانی به نهایت درخشش رسید و در همان دوران شفیع هروی، در حالی که شکسته نستعلیق در حال رسیدن به پیکربندی ایده آل خود بود، پیروان مکتب رضا عباسی بودند. و آقا رضا مشغول به کمال رساندن منحنی‌های عالی ساخته‌های خود بودند. تکامل طبیعی هر دو هنر تا اوایل قرن بیستم پس از میلاد ادامه دارد. با این حال، در دوره معاصر، یک رویداد کاملا متفاوت رخ می‌دهد. نقاشان و خوشنویسان ایرانی ناگهان خود را از سیر طبیعی تکامل هنری مترقی رها می‌کنند. آن‌ها با رد هر مرزی، به سبک‌ها و آداب گذشته برمی‌گردند.

نقاشان ایرانی مکاتب هنری گذشته را به عنوان عناصر ملی تلقی می‌کنند و بر حسب سلیقه و نیاز خود، به طور جزئی یا کامل از آن‌ها استفاده می‌کنند. خوشنویسان ایرانی نیز همین نگرش را دارند. بسیاری از استادان بزرگ به جای ادامه روندهای پیشینیان بلافصل خود، مانند «عمادالکتاب»، توجه خود را به آداب قدیمی‌تر معطوف می‌کنند و حتی گاهی به نمونه‌هایی از میرعماد حسنی، عبدالرشید دیلمی و اسدالله شیرازی بازمی گردند. این گرایش بازگشت به آداب و رسوم استادان باستانی در گذشته نیز وجود داشته است، زیرا «میرزا رضا کلهر» به طور قابل توجهی از نمونه‌های میرعماد تمرین می‌کرد، اما بیشتر برای آگاهی از پیچیدگی‌ها، ظرافت‌ها، ابداعات فنی و هنری سبک‌های بدنام. برای بازگشت به گذشته و احیای اصول زیبایی شناختی آن. چنین است بسیاری از خوشنویسان معاصر که به شیوه «میرزا غلامرضا اصفهانی» مشق می‌کنند و تابلوهای چلیپا یا سیاه مشق می‌نویسند، یا دیگرانی که آزادانه از خوشنویسی به عنوان ریتم آهنگسازی استفاده می‌کنند تا زاهدانه. خلق آثارشان بی‌شباهت به پل‌هایی که بین نقاشی و خوشنویسی شده است. تعادل بین مفید و قابل مصرف بودن از یک سو و پویایی و تغییر شکل آن از سوی دیگر.  تعادل بین فرم و محتوا که با همه ظرافت و لطافت خود می‌تواند شکل مناسبی را برای معانی مختلف ارائه دهد.

اگر در نظر بگیریم که خوشنویسی اسلامی و ایرانی بر اساس اشکال و قواعد و نظام‌های بسیار خاصی شکل گرفته است و هر یک از حروف قلم‌های مختلف نظام فرمی خاصی دارد و تا حد زیادی تغییر ناپذیر است. سپس در می‌یابیم که خلق قلم‌های جدید یا روش‌های شخصی خوشنویسان چه اختراع و رعایت شگفتی پدید می‌آورد. در خوشنویسی، اندازه هر حرف و ارتباط آن با حروف دیگر با دقت زیادی تعیین می‌شود و هر حرف تبدیل به یک مدول ثابت می‌شود که نقض آن نادیده گرفتن توافقی چند صد ساله است که همیشه بین خوشنویس و مخاطب است. و با رضایت طرفین. حتی ترتيب كلمات نيز بر اساس اصول معينی كه توسط استادان بزرگ «خط» و «آداب» تدوين و ارائه شده بود، تعيين می‌شد. 

در سال‌های اخیر ترکیب‌بندی‌های نقاشانه تداوم و پیشرفت بیشتری پیدا کرده‌اند و هنرمندان «نقاشیخط» فعالیت‌های جدی در این عرصه انجام داده‌اند. نقاشی خط در بیشتر سبک‌های خود ماهیتی تزیینی دارد و از این رو بسیار کاربردی است و بیشترین ارتباط را با دیزاین، معماری داخلی و گرافیک محیطی دارد. در آموزشگاه هنرهای تجسمی اسلوب تمامی سبک‌ها و ترکیب‌های نقاشی خط و کالیگرافی زیر نظر مدرسین و استادان دانشگاه در 3 سطح مبتدی، متوسطه، پیشرفته و مستر تدریس می‌گردد.

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ثبت نظر در سایت به حساب کاربری خود وارد شوید.

ورود