...
  • نویسنده:

    سیما انصاری


  • آخرین به روز رسانی:1403/06/14

نگاهی اجمالی به ویژگی های تایپ و تایپوگرافی

کاربرد کلمه تایپ و اصطلاح تایپوگرافی از اواسط قرن 30 میلادی در اروپا رایج شد. هنگامی که «جان گوتنبرگ» در آلمان برای اولین بار حروف متن را به طور جداگانه با سرب ریخته گری کرد و با کنار هم قرار دادن آن‌ها کلمات و سپس جملات را به وجود آورد و سپس با ماشین چاپ دستی متنی را چاپ کرد، که به این قطعات حروف مجزا «تایپ»گفته شد. تایپ عبارت است از حروف از هم جدا شده و قابل جا به جایی. در دوره رنسانس با گسترش سواد خواندن در میان مردم اروپا، دیگر کتاب‌های دستنوشته نمی‌توانست نیاز روز افزون به دانش مکتوب را برآورده کند، لذا برای تکثیر کتاب‌ها نیاز داشتند از محدوده کپی دستی و دست نوشته‌ی متون به چاپ و تکثیر انبوه کتاب‌ها برای دسترسی شمار روز افزون با سوادها، گذر کنند.

 

تعریف تایپ فیس

تایپ فیس عبارت است از «یك تایپ و یا انواع آن در یك اندازه‌ی معین و یا بیشتر که با سبکی معین و یكپارچه طراحی شده، و هر کدام با سری خاصی از مشخصات منطبق و سازگار» باشد. یك تایپ فیس معمولا شامل «حروف الفبا، شماره‌ها، و علائم نوشتاری مثل کاما و پرانتز» است. همچنین ممکن است شامل «سمبل‌ها و علائم نوشتاری فرمول‌های ریاضی» نیز باشد. اصطلاح تایپ فیس اغلب با اصطلاح فونت ادغام می‌شود.

این دو اصطلاح تا قبل از ابداع نشر با کامپیوتر دارای معانی متفاوتی بودند؛ تفاوت آن‌ها در این بود که «فونت اشاره به نوع خاصی از اعضای یك خانواده‌ی تایپ مثل تایپ سیاه یا بولد و یا تایپ ایتالیك» داشت، در حالی که تایپ فیس به «شکل بصری یکسان، و یا استایل خاص یك خانواده‌ی تایپ» اشاره می‌کرد. به طور مثال وقتی نام تایپی «اِریالArial» است، این نام در دوره‌ی حروف فلزی شامل همه‌ی انواع «رومان، بولد، و ایتالیك» بود. در ضمن «فونت به یك اندازه خاصی از تایپ» گفته می‌شود. اما در دوره‌ی تایپ دیجیتال که هر تایپ قابلیت تغییر به هر اندازه‌ای را دارد، دیگر اعتبار ندارد. هنر طراحی و ساخت تایپ فیس را «طراحی تایپ»، و سازنده‌ی آن را «طراح تایپ Type Designer» و یا اغلب «تایپوگرافر Typographer» می‌نامند. در دنیای تایپ دیجیتالی، به چنین شخصی «سازنده‌ی تایپ Type Maker» هم گفته می‌شود.

 

اجزاء یك تایپ

محوطه اصلی و کاربردی تایپ در مطبوعات و انتشارات و نوشتار چاپی است. اگر به مجموعه‌ی تولیدات گرافیکی نگاه کنیم، می‌بینیم که بیشترین مصرف تایپ در مطبوعات و کتاب‌ها می‌باشد. در واقع تعریف پایه ایتایپوگرافی که انتخاب تایپ فیس، اندازه حروف، فواصل آن‌ها و فاصله میان سطرهاست، برای بیشترین محوطه مصرف تایپ که نشر و مطبوعات است تعریف شد است.
 

سایز یا اندازه حروف

تایپ یا فونت به طور سنتی با واحدی به نام "پوینت" اندازه گیری می‌شده است. پوینت در طول زمان تعاریف مختلفی داشته است، ولی اکنون در دوره‌ی نشر کامپیوتری، هر پوینت برابر 10 / 2 میلی‌متر و یا 312/2 اینچ است. هنگامی که به فونت اندازه داده می‌شود، بدین معنی است که مربع فرضی به نام مربع اِم، square-m  تعریف شده است. برای مثال وقتی می‌گوییم فونت «هِلوِتیکا»،  39 پوینت است، یعنی مربع ام آن 39 پوینت و یا 1 / 0 میلی‌متر و یا 31 / 2 اینچ است. « واحد دیگری در تایپوگرافی« pica پایکا» بوده، که به میزان 19 / 3 فوت، و یا 3 / 0 اینچ است. پایکا توسط «فرانسوا آمبروس» به عنوان واحد اندازه‌گیری در تایپوگرافی پیشنهاد شد. شرکت اَدوبی، پایکا را به هنگام ابداع «پُست اِسکریپت postscript » به عنوان واحد اصلی در صنعت چاپ فعلی در کامپیوترهای رومیزی و نشر کامپیوتری پیشنهاد کرد. این واحد اندازه گیری ستون و سطر در صفحه بندی کتاب و مجلات به کار می رود . در برنامه ایندیزاین از پایکا استفاده می‌شود.

وزن

ضخامت کلی خطوط، در تناسب با ارتفاع، وزن آن‌ها نامیده می‌شود. وزن تایپ، همان اشکال باریك، معمولی، پررنگ و حروف سیاه در تایپ می‌باشد. تشخیص نوع آن، به نسبت فضای منفی اطراف هر کلمه صورت می‌گیرد؛ در تایپ‌های معمولی و ظریف، فضای منفی بزرگتری خواهیم داشت ولی اگر از حروف سیاه و بولد استفاده کنیم، فضای منفی کوچکتر خواهد شد. وزن متوسط یا مدیوم از همه خوانا‌تر است. تایپ نازک و طریف برجسته نشان نمی‌دهد و حروف سیاه نیز به دلیل پر شدن فضای منفی قابل تشخیص نیستند.

 

ارتفاع

اندازه رویت شده حروف لاتین توسط ارتفاع x تعیین می‌شود که فضای بین خط پایه تا بالای خط میانه را در بر می‌گیرد. به این دلیل به آن «ارتفاع» می‌گویند که ارتفاع یك حرف کوچك به طور x معمول از لبه فوقانی و زیرین تجاوز نمی‌کند. حروف کوچك دیگری که فاقد این دو قسمت‌ها هستند، سر و ته منحنی شکل دارند که کمی از خط پایه و خط میانی بیرون می‌زند. ارتفاع از واحدهای اندازه گیری محسوب نمی‌شود، فقط فاصله‌ای است که تایپ لاتین در آن واقع می‌شود و دامنه آن از بالای خط فوقانی، تا پایین خط زیرین می‌باشد. به عنوان مثال، تمام تایپ‌های با اندازه 60 نقطه در این گستره کلی قرار می‌گیرند، اما شکل ظاهری آن‌ها می‌تواند بسیار متنوع باشد، چرا که ارتفاع در گونه‌های مختلف نسبت متفاوتی دارد. هرچه ارتفاع در حرفی بلندتر در نظر گرفته شود، آن کلمات بزرگتر به نظر می‌آید چرا که بیشتر فضا با حروف کوچك اشغال می‌شود. در اصول خوشنویسی فارسی مقیاس بلندی حروف با نقطه تعیین می‌گردد که نقطه پایه اصلی خوشنویسی بوده است. در وهله‌ی نخست ارتفاع با تعداد نقطه تعیین می‌شده؛ آنگاه دیگر حروف نیز با مقیاس نقطه، نسبت‌های مناسب را پیروی می‌کنند. نقطه نه فقط در تعیین نسبت حروف مقیاس قرار می‌گرفته بلکه فاصله‌ی میان حروف و کلمات نیز با مقیاس « نقطه» اندازه‌گیری می‌شدند.

 

تایپ زائده دار / بدون زائده

تایپی که در انتهای زوایای خود زائده دارند را زائده دار«سریف» و تایپی را که فاقد این زوایا باشد. «سن سریف»، بدون زائده می‌گویند. نوع زائده دار، خواندن خطوط را تسهیل می‌کند، اما در تایپ نمایشی، فضای زیادی را بین حروف تحمیل می‌کند. به همین دلیل است که نوع زائده دار در تایپ معمولی کاربرد دارد و نوع بی‌زائده، برای تایپ نمایشی مناسب است. تایپ زائده دار، به حرکت افقی چشم‌ها در امتداد خط کمك می‌کند و از آن‌جا که ضربات قلم از گوشه‌های حروف بیرون می‌زند، فضای اضافه‌ای بین حروف تحمیل می‌شود. تایپ بدون لبه، می‌تواند هم اندازه زائده دار به سهولت خوانده شود به شرطی که، فاصله بین لغات و بین خطوط را در جبران عدم وجود هدایت‌گر افقی، بیشتر کند.

 

فاصله گذاری

در تایپوگرافی لاتین فاصله‌ها مابین حروف و کلمات نقش اساسی دارند. یکی از مهم‌ترین عوامل تایپوگرافی «تِراکینگ» و «کرنینگ» لاتین است، که هر دو با فاصله‌ی حروف سر و کار دارند. در تایپوگرافی لاتین، « کِرنینگ » عمل تنظیم فاصله بین حروف را به نسبت شکل حروف برای رسیدن به یك توازن بصری مطبوع می‌نامند. در یك حروف چینی که خوب و درست کِرنینگ شده باشد، فاصله حروف و کلمات یکسان به نظر می‌رسد. «تراکینگ» عبارت است از ایجاد فاصله‌ی یکسان ما بین همه‌ی حروف، درصورتی که کرنینگ عبارت است از تنظیم فواصل در دو حرف مجاور.

اما در زبان فارسی و عربی به دلیل اتصال حروف برای تشکیل کلمات، به جزء موارد خاص، چنین امکانی در وجود ندارد. نقطه می‌تواند واحد اصلی در طراحی هر نوع خط فارسی باشد. مثال اگر دهانه‌ی «ج» یك نقطه و یا دو نقطه تعریف شود، به سادگی می‌توان این مقیاس را در همه‌ی طول طراحی یك فونت مشخص در نظر گرفت. تناوب خطوط و فضاهای منفی در قلمی فرضی ایجاد یك ریتم خاص بصری می‌کند. آهنگ و تراکم خطوط یك الفبا سرنخی برای فاصله گذاری بصری بین آن‌ها در متن است. هر قلم ریتم خطوط و فاصله‌های مشخص خود را دارد. این رابطه بین تیرگی و فضای منفی، مطلوب‌ترین فاصله گذاری آن قلم خاص و به دنبال آن فاصله گذاری کلی بین کلمات و سطرهای قلم و پاراگراف را تعریف می‌کند.

فاصله گذاری حروف، کلمات، جملات و پاراگراف‌ها برای ایجاد ارزش خاکستری به منظور به حداقل رساندن حواس پرتی خواننده ضروری است. با نگاه کردن به حروفی که به عنوان یك کلمه کنار هم چیده شده‌اند، سر نخی برای چگونگی فاصله گذاری در آن قلم و اندازه‌ی خاص فراهم می‌آید. ایجاد ارزش خاکستری هم ساز در متن بستگی به قرارگیری حروف به شکل دارد که تناوبی همگون بین جسم و تهی ایجاد شود – درون و بین حروف. چیدن متناسب حروف، تناوبی همساز و ریتمیك از سیاه و سفید را به نمایش می‌گذارد. دشواری اصلی در دستیابی به حروف با فاصله‌ی مناسب این است که حروف چگالی‌های متفاوتی دارند. برخی حروف سبك‌تر یا تیره‌تر از بقیه هستند. در طراحی فونت باید نسبت‌های زیبایی شناسانه ملاحظه شود. علاوه بر این پدیده، مسئله‌ی نیروی جهت دار خطوط و اندازه‌ها و شکل‌های مختلف فضاهای منفی هم وجود دارد. بعضی خیلی باز هستند، بعضی بسته و بعضی بدون شك از نظر تقسیم خطوط در یك حرف نامتوازن هستند.

قلم‌های دیجیتال برای اصلاح این ناهماهنگی‌ها برنامه ریزی شده‌اند تا میان جفت‌های مختلف حروف، بسته به ترکیب حروف، فضایی را کم یا زیاد کند. یك طراح معمولا نیاز خواهد داشت فاصله‌های غیر معمولی که نرم افزارهای کامپیوتری قادر به رسیدگی به آن‌ها نیستند را اصلاح کند. در دورانی که حروف چینی با حروف سربی رواج یافت، یکی از مسائل تا حدودی غیرقابل حل، فاصله‌ی بین دو حرف مجزاء فارسی مثل «ک»  و  «و» و یا  «ی» و « ر» بود. ما شاهد فاصله‌های نا‌خواسته میان  حروف هستیم که به خوانایی و زیبایی ترکیب حروف و کلمات آسیب اساسی زده است. البته در دوران اولیده‌ی طراحی‌های تایپ برای ترکیبات پیچیده مثل عی ئی یخ طراحی جداگانه و قطعه سربی جداگانه در نظر گرفته می‌شد، که به مرور فراموش شد، و حداقل تعداد حروف سربی جایگزین آن‌ها شدند. فاصله گذاری در تایپوگرافی ایران امری است که به کلی نادیده گرفته شده است.

هنگامی که حروف چینی با قالب‌های سربی در ایران پا گرفت به ضرورت ساختار حروف سربی هر حرف در قالب مستطیلی عمودی جای گرفت. این ضرورت باعث به وجود آمدن یکی از مهم‌ترین نقایص تایپوگرافی فارسی، یعنی به هم ریختگی زیبایی شناسی فاصله گذاری بین حروف و کلمات شد. البته این نقص می‌توانست با اضدافه کردن ترکیب‌های متعدد حروف در کنار هم، رفع شود، ولی جریان ساده‌سازی حروف چینی فارسی و عربی ضرورت‌های اقتصادی از لحاظ تعداد حروف و زمان حروف چینی مانع برطرف کردن این نقایص شد. امکانات کامپیوتری، محوطه‌ی تازه‌ای برای طراحی تایپ فارسی و عربی باز کرده که می‌تواند طراحی فونت را پیچیده‌تر و کامل‌تر کند.

 

مطالب مرتبط:

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

برای ثبت نظر در سایت به حساب کاربری خود وارد شوید.

ورود